به گزارش آسوشیتدپرس دکتر مایکل ام میلر از انجمن پزشکی اعتیاد آمریکا میگوید: "اعتیاد یک فرد چیزی بیش از رفتار بد و نامناسب او است."
این گروه پزشکی میگوید این وضعیت چه درباره مواد روانگردان غیرمجاز و الکل و چه درباره موارد احساس اجبار به قمار بازی یا پرخوری صادق است.
و به گفته آنها درمان اعتیاد و پیشگیری از عود آن مانند سایر بیماریهای مزن مانند بیماریهای قلبی و دیابت، نیاز به تلاشی درازمدت دارد.
عموما اعتیاد با علائم رفتاری آن مانند- نشئگی، نیاز شدید و جستجوی بیوقفه برای پیدا کردن ماده مورد اعتیاد، و کارهایی که فرد برای بدست آوردن این ماده انجام میدهد یا از انجام آنها اجتناب میکند. تعریف جدید با این راهنمای استاندارد تشخیص بر اساس این علائم موافقتی ندارد.
دو دهه تحقیقات در حوزه علوم اعصاب نشان داده است که چگونه اعتیاد بخشهای متفاوت مغز را تحت کنترل میگیرد، و توضیح می دهد که چه عاملی این رفتارها را برمیانگیزد و چرا غلبه کردن بر اعتیاد این همه سخت است.
این بیانیه خط مشی انجمن پزشکی اعتیاد آمریکا که در وبسایت آن منتشر شده است، تا جایی که مسئله تعبیر این یافتهها برای عملکرد پزشکان مراقبت اولیه و عموم مردم مطرح است، مسیر جدیدی در مقابل آنها قرار نمیدهد.
دکتر نورا وولکوف، رئیس موسسه ملی سوءمصرف مواد آمریکا در این باره میگوید: "مشکلات رفتاری نتیجه اختلال کارکرد مغز است."
او از این بیانیه به عنوان کمکی به کار سازمان خودش برای تشویق شمار بیشتری از پزشکان مراقبتهای اولیه برای بیماریابی (غربالگری) در موارد اعتیاد مفید است.
وولکوف میگوید مسئله دیگر ناکامی ناشی عودهای اعتیاد پس از دوره ترک است که در مواجهه با آنها هم دکترها و هم خانوادهها باید توجه کنند چنین عودهایی در یک بیماری مزمن شایع است.
به گفته او آسیبشناسی در مغز تا سالها پس از قطع مصرف ماده اعتیادآور به جای میماند.
آنچه در جریان اعتیاد در مغز رخ میدهد نتیجه تعامل پیچیدهای میان شبکهای عاطفی، شناختی و رفتاری در آن است.
ژنتیک نیز نقشی دارد، به این معنا که برخی افراد در صورتی که برای مثال در دوره نوجوانی ماده مخدری را امتحان کنند یا یک داروی ضددرد قوی پس از جراحتدیدگی را برای آنها تجویز کنند، با احتمال بیشتری ممکن است به آنها معتاد شوند.
سن نیز در اعیاد موثر است. به گفته وولکوف بخش جلویی یا فرونتال قشر مخ به مهار کردن رفتارهای ناسالم بوسیله فرد کمک میکند. در همین جاست که که بخش استدلالی مغز با نواحی مربوط به عواطف ارتباط پیدا میکنند. این منطقه از جمله آخرین نقاط مغزی است که بالغ میشود، و این امر یکی از دلایلی است که برای نوجوانان مشکلتر است که در مقابل فشار همسالان برای امتحان کردن مواد مخدر مقاومت کنند.
وولکوف به نقش محیط هم اشاره میکند و میگوید اگر فرد به طور زیستی هم مستعد اعتیاد نباشد ممکن است در یک محیط پرتنش و دردناک به سوی مصرف الکل یا مواد روانگردان غیرمجاز کشیده شود.
علت مصرف این مواد هر چه که باشد، سیستم پاداش مغز در نتیجه تاثیر آزاد شدن یک ماده شیمیایی در آن به نام دوپامین تغییر میکند؛ در نتیجه اثر دوپامین این سیستم نسبت به رفتارها و روتینهایی که به دستیابی به عامل لذتبخش، چه یک پاکت سیگار باشد و چه غذا خوردن بیش از حد، شرطی میشود.
هنگامی که فرد به طور حقیقی معتاد میشود، این سیستم تحریفشده، با وجود اینکه مغز آنقدر به اثر نشئهزای ماده اعتیادآور عادت کرده است که دیگری لذتی ایجاد نمیشود، همچنان فرد را به سمت آن مصرف آن ماده میراند.
اشتباه نکنید: میلر تاکید میکند حتی در این مرحله هم بیماران باید سعی کنند با اعتیاد مبارزه کند و به درمان آن بپردازند.
اما میلر اظهار امیدواری میکند که درک برخی از واکنشهای مغز که ریشه این مشکل است، "باعث کاهش شرمندگی و جلوگیری از انگزنی در این مورد شود."
وولکوف میگوید تحقیقات دقیقی در حال انجام است تا از این یافتهها برای ایجاد درمانهای بهتر- نه درمانهایی که فقط به طور موقت جلوی نشئه شذت بیمار را میگیرد- استفاده شود؛ درمانهایی که با تقویت مداربندی زمینهای مغز مانع از عود اعتیاد شود.